دست نوشته های شروین رفیع زاده
Tuesday, January 23, 2007
حرف های یک استقلالی
این روز های خبر های عجیبی میشنوم خبر های که شنیدنش یکمی خنده دار هست امروز وقتی داشتم خبر های فوتبالی رو میخوندم دیدم که خبرگزاری مهر نوشته استقلال با اتوبوس به اصفهان میره (الان که اومدم لینک این خبر رو بذارم در وبلاگ این خبر پاک شده بود) !!!! جای تعجب هست برای یک تیمی که ملیون ها هوادار داره ولی با اتبوس باید بره اصفهان تا با تیم ذوب آهن بازی بکنه تیمی که امسال باید در جام باشگاه های آسیا بازی کنه ، تا چند روز پیش استقلال میخواست یک بازیکن 17 ساله کامرونی بخره به نام اژونگ که گفته میشد کادر فنی از این بازیکن راضی هستند و اگر مشکلی پیش نیاد میخواد آبی پوش بشه ولی امروز اژونگ به کامرون بازگشت چرا ؟ چون که با استقلال از نظر مالی به توافق نرسیده بود چرا ؟ چون پولی نداشت استقلال بده تا این بازیکن بخواد با استقلال قرار داد ببنده و بخاطره همین هم قرار داد نبست
استقلال یک ماه دیگه باید در جام باشگاه های آسیا بازی کنه با تیمی مثل الهلال عربستان که هر بازیکنش فکر کنم حقوق 5 بازیکن استقلال رو میگیره بعد چه جور میخواد جلوی این تیم های عربی سر بلند کنه خدا میدونه امیدوارم که مشکلات استقلال زود حل بشه تا استقلال مجبور نباشه بخاطره نداشتن پول بلیت هواپیما از جام باشگا های آسیا کناره گیری کنه
استقلال یک ماه دیگه باید در جام باشگاه های آسیا بازی کنه با تیمی مثل الهلال عربستان که هر بازیکنش فکر کنم حقوق 5 بازیکن استقلال رو میگیره بعد چه جور میخواد جلوی این تیم های عربی سر بلند کنه خدا میدونه امیدوارم که مشکلات استقلال زود حل بشه تا استقلال مجبور نباشه بخاطره نداشتن پول بلیت هواپیما از جام باشگا های آسیا کناره گیری کنه
Wednesday, January 17, 2007
هیچ فرقی با هم نداره
این روز ها روز های عجیبی هستند شاید هم من هستم که عجیبشون کردم دیگه خوابیدن و یا نخوابیدن فرقی با هم ندارند دیگه فوتبال نگاه کردن یا نگاه نکردن فرقی انگار نداره دیگه پشت کامپیوتر نشستن و خبر ها جدید رو خوندن یا اینکار ها رو نکردن هیچ فرقی با هم نداره دیگه فکر کردن یا نکردن هیچ فرقی نداره دیگه قلیون کشیدن یا نکشیدن هم فرقی نداره نمی دونم چرا اینجوری هست گاهی اوقات به خودم هم میخندم از اینکه از چه چیز های لذت میبرم نمی دونم چرا واسه چی این حالت بهم دست داده
Wednesday, January 10, 2007
سرما خوردگی بد
اومدم ولی بعد از چند روز در این مدتی که نمینوشتم سرما بدی خوردم که امیدوارم هیچکسی در روی کره زمین چنین سرمایی نخوره این سرما خوردگی همه چیز داشت از بدن درد گرفته تا آب ریزش بینی و چشم خداییش خیلی بد بود هنوز هم که هنوزه اثرات این بیماری در بدن به شکل کامل از بین نرفته الان گاهی وقت ها سرفه های بدی میکنم در این چند وقت فهمیدم که سرما خوردگی یعنی چی این که ما خوردیم آنفلانزا بود نه سر ما خوردگی در این چند وقت هم فکر میکنم که در زندگیم یک چیزی کم شده نمی دونم چی مثل این میمونه که یک مهمونی بیاد خونه شما و تو با اون مهمون هم کلی دوست باشی وقتی اون مهمون از خوندتون میره چه احساسی بهت دست میده احساس تنهایی بی حالی من الان درست در این چند روز همونجوری هستم و دنبال اون چیزی هستم که الان ندارمش امیدوارم که بتونم پیداش کنم چون اصلا این احساس حال نمیده امیدوارم
Monday, January 01, 2007
Happy New Year
امروز از نظر سال میلادی دیگه 2007 هستش سال 2007 سال خوبی از نظر من چرا چون که همیشه عدد 7 خوشیوم بوده امیدوارم که در این سال هر کسی در تمام دنیا هر چیزی خواست بهش برسه از نظر من این سال 2007 سالی هست که آرزو ها به حقیقت تبدیل میشه راستی گوگل هم شکل خودش رو عوض کرد و وقتی که با موس میری روی شکل گوگل مینویسه
Happy New Year